نام ونام خانوادگی
|
عرفان صمدی
|
عرفان عسکری
|
مهیار کرمانی
|
شیرین طالبی
|
بهناز مقامی
|
مارال ناصری مقدم
|
ملیکا درخشانی
|
راضیه محمدی
|
عارفه ایزدی
|
آریا لزگی
|
فاطمه نکویی
|
مهشید خاوری
|
ابراهیم محمدی
|
الناز اعتقادیان
|
آرین ریحانی
|
محمد مهدی باقر پور
|
امیر رضا فرامرزی
|
محمد جواد علیزاده
|
علی کاملی
|
مینو حکمتی فر
|
دوشنبه, 08 آذر 1389 ساعت 10:27 |
نظريه هاي رفتار اطلاع يابي
وجیهه حسینی
مقدمه: انسانها ممکن است روزانه با سؤالات و پدیدههای مبهم زیادی روبرو شوند که برای کشف آنها و دستیابی به پاسخ برای این سؤالات، به اطلاعات نیاز دارند. در واقع برای بهدست آوردن اطلاعات نیاز به اطلاعیابی وجود دارد. اطلاعیابی نیز فرایندی است که طی آن فرد از سمت مجهولات و نادانستهها بهسمت دانش و آگاهی حرکت میکند. اما در عصر حاضر، با حجم عظیم اطلاعات و در واقع با پدیده انفجار اطلاعات مواجه هستیم بنابراین، دانستن این نکته حائز اهمیت است که افرادی که از این اطلاعات عظیم بهره خواهند گرفت در توانایی پرداختن به اطلاعات دچار محدودیت هستند و در واقع، آنها نیاز به اطلاعات زیاد ندارند، بلکه اطلاعات مناسب و دقیقتر میخواهند (روس، 1379). به عبارت دیگر، تنها دسترسی به اطلاعات ملاک نیست بلکه در این عصر، دسترسی داشتن به اطلاعات متناسب با نیاز اطلاعاتی مطرح میباشد. مقدمه تعاریف اطلاع یابی رفتار اطلاع یابی تمایز میان چند مفهوم سابقه تاریخی مفهوم رفتار اطلاعیابی نظریهها (الگوهای) رفتار اطلاعیابی نظریه بتیس نظریه الیس نظریه دروین نظریه چن و هرنون نظریه ویلسون نظریه کولثاو نظریه تیلور نظریه بلكين نظریه کالتو نظریههای رفتار اطلاعيابي در محيطهاي جديد جستجو نظریه کول و همکاران وی نظریه مهو و تیبو نظریه چو، دتلور و ترنبال نظریه بتس نظریه پیرولی و کارد نتیجهگیری فهرست مآخذ مقدمه انسانها ممکن است روزانه با سؤالات و پدیدههای مبهم زیادی روبرو شوند که برای کشف آنها و دستیابی به پاسخ برای این سؤالات، به اطلاعات نیاز دارند. در واقع برای بهدست آوردن اطلاعات نیاز به اطلاعیابی وجود دارد. اطلاعیابی نیز فرایندی است که طی آن فرد از سمت مجهولات و نادانستهها بهسمت دانش و آگاهی حرکت میکند. اما در عصر حاضر، با حجم عظیم اطلاعات و در واقع با پدیده انفجار اطلاعات مواجه هستیم بنابراین، دانستن این نکته حائز اهمیت است که افرادی که از این اطلاعات عظیم بهره خواهند گرفت در توانایی پرداختن به اطلاعات دچار محدودیت هستند و در واقع، آنها نیاز به اطلاعات زیاد ندارند، بلکه اطلاعات مناسب و دقیقتر میخواهند (روس، 1379). به عبارت دیگر، تنها دسترسی به اطلاعات ملاک نیست بلکه در این عصر، دسترسی داشتن به اطلاعات متناسب با نیاز اطلاعاتی مطرح میباشد. رفتاری که فرد در مسیر دستیابی به پاسخ سؤالات و نیز کشف دانستههای جدید از خود نشان میدهد بیانگر رفتار اطلاعیابی آن فرد میباشد. تاکنون پژوهشهای زیادی در زمینه بررسی الگوها و رفتارهای اطلاعاتی افراد صورت گرفته است. این پژوهشها، گوياي اين واقعيت است كه جستجوگران تحت تأثير عوامل مختلف، از شيوهها و روشهاي گوناگون براي كسب اطلاعات بهره ميجويند و رفتارهاي اطلاعيابي متفاوتي را از خود بروز ميدهند. بنابراين، با شناخت صحيح و كنترل اين عوامل ميتوان رفتارهاي اطلاعيابي جستجوگران را تا حد بسيار زيادي به مسيرهايي مشخص و هدفمند هدايت كرد. در واقع الگوهای اطلاعیابی به روشی ساده روابط، قضایای نظری و فرایندهای مربوط به شناسایی و پاسخگویی به نیازهای اطلاعاتی را ارائه میکنند. در این مقاله تلاش میشود پس از بیان تعاریفی از مفاهیم اطلاعیابی، رفتار اطلاعیابی و سابقه کوتاهی از این مفاهیم، برخی از الگوها و نظریههایی که تاکنون در زمینه رفتارهای اطلاعیابی مطرح شده است مورد بررسی قرار گیرد. تعاریف اطلاعیابی از نظر مارچیونینی (Marchionini, 1995) اطلاعیابی روندی است که در آن بشر هدفمندانه برای تغییر موقعیت دانش در تلاش است. وی ویژگی اطلاعیابی را در حل مشکل میداند. اطلاعیابی فرآیندی است که از نیاز اطلاعاتی آغاز شده و طی مراحلی اسناد و منابع اطلاعاتی با استفاده از استراتژی معین مورد جستجو قرار گرفته، اطلاعات موردنیاز پس از استخراج بازبینی و بررسی شده و در نهایت اطلاعات موردنظر بازیابی میشوند و به حل مسئله منجر خواهد شد. همچنین اطلاعیابی الگوریتمی است مرحلهبهمرحله که مسیری را از بیان درخواست به سمت دریافت پاسخ طی میکند و در این میان میانجیهای کاوش با تجزیه، تحلیل، تصفیه، توسعه، تبدیل و ترجمه دروندادها و نتایج در بهنتیجه رسیدن کاوش سهم مؤثری دارند (در: ادهمی، 1383؛ نویدی، 1386). رفتار اطلاعیابی ویلسون (Wilson, 2000) رفتار اطلاعيابي انسان را عبارت از فرايندي ميداند كه در تعامل دائمي با افراد، شبكههاي اجتماعي، موقعيتها و بافتهاي گوناگون شكل گرفته و معتقد است كه اين بافت و موقعيت اجتماعي است كه بهوجود آورنده نياز اطلاعاتي است و فرد را به استفاده از منابع دسترسپذير مشخصي محدود ميكند. همچنين، رفتار اطلاعيابي را عبارت از فرايندهاي دروني و عوامل بيروني ميداند كه بر جستجوي اطلاعات تأثير ميگذارد و روشهاي فردي پاسخگويي به نيازهاي اطلاعاتي را تغيير ميدهد (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 151- 152). مطالعه رفتار کاوشگران در فرایند اطلاعیابی و در تعامل با محیطهای اطلاعاتی را رفتار اطلاعیابی میگویند. در رفتار اطلاعیابی چگونگی جستجو، جمعآوری و بازیابی اطلاعات در محیطهای اطلاعاتی گوناگون و رفتارهای کاربران در تعامل با نظامهای بازیابی اطلاعات مورد بررسی قرار میگیرد. رفتار اطلاعیابی در حوزه علوم مختلف از جمله کتابداری و اطلاعرسانی، روانشناسی و ارتباطات مورد بررسی قرار میگیرد (در: نویدی، 1386). هدف رفتارهای اطلاعیابی، رسیدن به جوابهایی برای اینگونه پرسشهاست: - شخص برای یافتن نیازهای اطلاعاتی خود چه میکند؟ - چگونه منابع اطلاعاتی را انتخاب و آنها را جستجو میکند؟ - چگونه به آن دسترسی مییابد؟ - چه عواملی بر این رفتار وی تأثیر میگذارد؟ (طلاچی، 1375، ص 44). کریکلاس (Krikelas, 1983) اقدام فردی را که برای شناسایی پیامی در پیوند با نیازی ادراکشده صورت میپذیرد، رفتار اطلاعیابی میداند. تيلور(Talor, 1985) رفتار اطلاعيابي را عبارت از مجموعه فرايندهايي ميداند كه در نهايت به اطلاعات سودمند منجر ميشوند (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 157). در دایرهالمعارف کتابداری و اطلاعرسانی، نیز رفتار اطلاعیابی چنین تعریف شده است: به الگوهای پیچیده رفتار و فعل و انفعالهای متقابل انسان هنگام جستوجوی هر نوع اطلاعات، رفتار اطلاعیابی اطلاق میشود. این اصطلاح به شیوههای گوناگون برای اشاره به هر بستری به کار میرود که در آن، اطلاعات جستوجو میگردد و تمام شکلهای اطلاعیابی را دربرمیگیرد. جزء «اطلاعیابی» این اصطلاح ممکن است، بیش از آن که به طور ضمنی میزان فعالیت مثبتی را برساند، از فعالیتی حکایت کند که توسط مطالعات فردی یا گروهی نتیجه نداده باشد. درحالیکه اصطلاح خنثای «گردآوری اطلاعات» ممکن است توصیفی عینیتر از اطلاعیابی» ارائه دهد. جزء «رفتار» در این اصطلاح نیز ممکن است به سبب معنای ضمنی «رفتارگرایی» کمی مبهم جلوه کند. تمایز میان چند مفهوم ویلسون (Wilson, 2000) چهار نوع رفتار -رفتار اطلاعاتی، رفتار اطلاعجویی، رفتار اطلاعیابی و رفتار استفاده از اطلاعات- را از یکدیگر متمایز میکند. رفتار اطلاعاتی عبارتست از کل رفتار انسان در ارتباط با منابع و مجراهای اطلاعاتی شامل اطلاعیابی فعال و غیرفعال و کاربرد اطلاعات. از این رو، رفتار اطلاعاتی شامل ارتباط رودررو با دیگران، و نیز دریافت منفعلانه اطلاعات مثل تماشای آگهیهای تلویزیونی بدون قصد انجام کاری با اطلاعات خاص است. رفتار اطلاعجویی عبارت است از جستجوی هدفمند اطلاعات به منظور ارضای هدفی خاص در جریان جستجو، فرد ممکن است با نظامهای اطلاعرسانی دستی (مانند روزنامه یا کتابخانه) یا با نظامهای مبتنی بر رایانه (وب جهانگستر) در تعامل باشد. رفتار اطلاعیابی سطح جزئیتر رفتار بهکار گرفته شده از سوی جستجوگر در تعامل با نظامهای اطلاعرسانی است. رفتار اطلاعیابی شامل تمام تعاملهای با نظام، خواه در سطح تعامل انسان با رایانه (مثل استفاده از موشواره و انتخاب پیوندها)، خواه در سطح انتزاعی است (مثل اتخاذ یک راهبرد جستجوی بولی یا تعیین معیارهایی برای تصمیمگیری در مورد اینکه کدامیک از دو کتابی که از مکانهای همجوار قفسه یک کتابخانه انتخاب شده، سودمندتر است) که اعمال ذهنی ، نظیر قضاوت در مورد ربط دادهها یا اطلاعات بازیابیشده را نیز شامل میشود. رفتار استفاده از اطلاعات متشکل از اعمال فیزیکی و ذهنی مبتنی بر اطلاعات راه یافته به درون پایگاه معرفتی شخص است. بنابراین شامل اعمال فیزیکی مانند علامتگذاری بخشهایی از یک متن برای نشان دادن اهمیت آنها و نیز اعمال ذهنی مثل مقایسه اطلاعات جدید با دانش موجود است (در: نوکاریزی، محسن و داورپناه، محمدرضا، 1385). سابقه تاریخی مفهوم رفتار اطلاعیابی خاستگاه این مفهوم، مربوط به حوزه مطالعه استفادهکنندگان است و تاریخچه آن در مفهوم عام، به نخستین مطالعات مربوط به ارتباطات علمی و استفاده از اطلاعات بازمیگردد. کاربرد آن نیز متناسب با پیشترفتهای این حوزه تغیر یافته است. نخستین اشارهها به رفتار اطلاعیابی مربوط به استفاده دانشمندان از مجراهای رسمی و غیررسمی ارتباطات بوده که جنبه کمّی داشته است. به مرور زمان تحولی به سمت مطالعات نظری و کاربرد فنون کیفی و یا تحقیقات «چندروشی» پدید آمد و بدین ترتیب، معنای صریح و دلالت ضمنی این اصطلاح براساس این پیشرفتها، سیر تکاملی پیمود. پس از جنگ جهانی دوم و با افزایش اطلاعات علمی و فنی در زمینههای گوناگون، بحث رفتار اطلاعیابی برای اولین بار در کنفرانس اطلاعات علمی انجمن سلطنتی انگلستان در سال 1948 مطرح شد. در این کنفرانس، مطالعاتی درباره نحوه استفاده کاربران از اطلاعات ارائه و آغازگر رویکردی جدید در مطالعه رفتار اطلاعیابی انسان شد. ده سال بعد، در سال 1958، کنفرانس بینالمللی اطلاعات علمی در واشنگتن، مطالعات رفتار اطلاعیابی را پیگیری کرد. پیش از ظهور رایانه برای ذخیره و بازیابی اطلاعات و در فاصله دهه 1940 تا 1960 محور اصلی بر استفاده از اطلاعات متمرکز شده بود. پس از این دوره به نیازهای اطلاعاتی نیز پرداخته شد. اولین پژوهش در این زمینه در سال 1972- 1973 در بالتیمور امریکا انجام گرفت که موضوعات آن درباره نیازهای اطلاعاتی جامعه شهری، چگونگی تأمین آنها و امکان تأمین این نیازها از سوی سازمانها بود. به نظرمیرسد برای اولین بار پالمر در اواخر دهه 1980 به رفتار اطلاعاتی گروهی از دانشمندان میپردازد. نتایج پژوهش وی نشان داد که رشته تخصصی، سازمان یا محیط شغلی و شخصیت، بر رفتار اطلاعیابی مؤثر است (Wilson, 2000, p. 49- 51). در اواسط دهه 1980، در پاسخ به ابراز نیاز به تمرکز بیشتر بر کاربران به جای نظام، حوزه رفتار اطلاعیابی تغییر عمدهای را هم در مفهومآفرینی و هم در طراحی پژوهشها تجربه کرد. اکثر مطالعات حوزه استفاده و کاربران با بهکارگیری کاملتر در مطالعه رفتار اطلاعیابی به بررسی رفتار اطلاعیابی تغییر شکل داد. مشخصه این امر، تغییری در ماهیت جمعآوری دادهها از بررسی گروههای بزرگ از طریق پرسشنامه یا مصاحبه ساختیافته به مطالعه گروههای کوچک از طریق مشاهده و مصاحبههای ساختنیافته بود. همچنین، مشخصه مهم دیگر آن تحول در ماهیت رویکرد تحلیل، بهویژه با تلاش آشکار برای تولید الگوهای اطلاعیابی افراد یا گروهها بود. یکی از بهترین نمونههای این نوع رویکرد تحلیلی را میتوان در آثار تأثیرگذار دیوید الیس یافت (Meho & Tibbo, 2003, p. 570). پس از این زمان بتدریج الگوهای رفتار اطلاعیابی ظاهر میشود و صاحبنظران متعدد هر یک الگوهای خود را در این زمینه بر مبنای رویکردهای مختلف ارائه میکنند. نظریهها (الگوهای) رفتار اطلاعیابی نظریه بتیس مارسیا جی بتیس (Bates, 2002) در چهارمین کنفرانس بینالمللی نیازهای اطلاعاتی، مدلی از روشهای اطلاعیابی را ارائه نمود که دراینجا مورد بررسی قرار میگیرد. انسان قادر است مقدار زيادي دانش در زندگي کسب کند و همچنين قابليت سازگاري با شرايط مختلف محيطي و اجتماعي را دارد. انسانها بسيار اجتماعي هستند و بسياري از آموختهها و تجاربشان را از تعاملات اجتماعي بهدست ميآورند . براي بسياري از افراد در بيشتر موارد، رفتارهاي اطلاعيابي شامل جذب و استفاده از دانش و اطلاعاتي است که در زندگي روزمره با آن برخورد ميکنند و ٨٠ درصد از دانش خود را از آگاهيهاي ساده از جامعه و محيط طبيعي به دست ميآورند. بر اين اساس مدل زير را ارائه شده است: شكل ١. حالتهاي اطلاعيابي اين نمودار بيانکننده روشهاي اطلاعيابي ميباشد و جزئيات آن به شرح زير است: • مستقيم يا غير مستقيم: منظور از مستقيم و يا غيرمستقيم در نمودار اين است که آيا شخص اطلاعات خاصي را مورد جستجو قرار داده، يا به صورت تصادفي تحت تأثير اطلاعات قرار گرفته است. • فعال يا منفعل : اگر شخص براي گردآوري اطلاعات و حل مسئله خود به طور فعالانه عمل کند، اطلاعيابي فعال صورت گرفته ولي اگر شخص بدون تلاش و فعاليت و بدون انجام جستجو به اطلاعات دست يابد، اطلاعيابي منفعل صورت گرفته است. بنابراین چهار حالت برای اطلاعيابي میتوان در نظر گرفت: • جستجوکردن : هنگامي که شخص ميداند که به چه اطلاعاتي نياز دارد، به صورت مستقيم و فعالانه به جستجوي اطلاعات ميپردازد. • مشاهده يا نظارت : در اين روش ما اطلاعات مورد علاقه و پرسشهايمان را در ذهن حفظ ميکنيم ولي نياز مبرمي به تلاش فعال براي گردآوري اطلاعات احساس نمي کنيم، هنگامي که اطلاعاتي در آن خصوص به ما ميرسد آن اطلاعات را جذب ميکنيم. بنابراين اين روشي مستقيم و منفعل است. • مرور و يا تورق : اين روش متمم و مكمليافته روش مشاهده ميباشد و به صورت غيرمستقيم و فعال است. در اين روش ما نياز اطلاعاتي خاصي نداريم ولي به طور فعالانه خود را در جريان اطلاعات جديد قرار ميدهيم و عامل اساسي انجام اين رفتار حس کنجكاوي ميباشد. • آگاه شدن : هنگامي که شخص نميداند که به دنبال چه اطلاعاتي است و از نياز اطلاعاتي خود باخبر نيست، به صورت غيرفعال و غيرمستقيم به جذب و گردآوري اطلاعات محيط ميپردازد به اين روش آگاه شدن مي گويند. اگر آگاه شدن ٨٠ درصد از دانش ما را تشكيل دهد، جستجوي مستقيم ١ درصد و بقيه دانش از راه مرور و مشاهده به دست ميآيد . مطالعات نشان ميدهد که مردم اصولي را به کار ميبرند که با کمترين تلاش به اطلاعات موردنياز خود دست يابند و بهدليل پيچيده بودن نظامهاي اطلاعاتي، مردم به روشهاي انفعالي و غيرمستقيم کسب اطلاعات خو گرفتهاند. بنابراين در بررسي رفتار اطلاعيابي، اشخاص به دو روش کلي زير عمل ميکنند. 2. جذب منفعل از روشهاي مشاهده و آگاه شدن 3. نمونهگيري و گزينش از طريق مرور و بررسي و جستجوي فعال (در: نویدی، 1386). نظریه الیس الیس الگوهای رفتار اطلاعیابی دانشگاهی را بررسی کرده است. او به جای «مراحل» اطلاعیابی ترجیحاً اصطلاح «ویژگی» را به کار میبرد (Yarvelin & Wilson, 2003) و معتقد است كه هر يك از جستجوگران با توجه به تجربيات، دانش، نياز اطلاعاتي و سطح توقعات خود در هر يك از اين مراحل با سطح متفاوتي از دقت و توجه عمل ميكند و در نهايت اين جستجوگر است كه بر اساس نياز خاص خود به انتخاب و گردآوري اطلاعات دست ميزند و با استناد به همين اصل، مدلي را براي رفتار اطلاعيابي جستجوگران پيشنهاد ميكند. با وجود اين، وي اذعان ميدارد كه اين مدل بيشتر در محيطهايي بسته همچون پايگاههاي اطلاعاتي كه عمدتاً از ابزارهاي ويژهاي همچون واژگان كنترلشده استفاده ميكنند، قابلاجرا و استفاده است (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 146) الیس ابتدا به شناسایی ویژگیهای مشترک رفتار اطلاعیابی پژوهشگران در علوم اجتماعی پرداخت و مدلی با 6 ویژگی عمومی عرضه کرد. سپس با مطالعه رفتار پژوهشگران دانشگاهی حوزه علوم، این مدل مورد پالایش قرار گرفت و ردهها یا ردههای فرعی وارسی و به آن اضافه شد (Ellis, Cox & Hall, 1993). از نظر وی، هر الگوی خاص را میتوان بر حسب ویژگیهای این الگو توصیف کرد. ویژگیهای این الگو به شرح زیر است: 1. آغاز : شامل فعالیتهای اولیه جستجوی اطلاعات نظیر شناسایی منابعی که ممکن است به عنوان نقطه شروع چرخه پژوهش بهشمار آید. این منابع ممکن است همکاران، دوستان و افراد برجسته، مرور پیشینهها، فهرستهای پیوسته، نمایهنامهها و چکیدهنامهها باشد؛ اما برخی از پژوهشگران بر مبنای اطلاعات شخصی خویش کار را آغاز میکنند. در این مرحله، پژوهشگر بهندرت به کتابخانه مراجعه میکند، بلکه بیشتر به شناسایی و جایابی منابع اطلاعاتی میپردازد (Meho & Tibbo, 2003). به طور کلی به هنگام شروع یک پژوهش جدید، جستجوی اولیه معمولاً از طریق جستجو همراه با فعالیتهای ارتباطی شروع میشود. در هر پژوهش و یا برای پاسخگویی به هر نیاز اطلاعاتی، اولین قدم شناسایی منابع اطلاعاتی است که میتواند پاسخگوی نیاز باشد، یا شناسایی کلی زمینه موردنظر برای اطلاع از وجود اطلاعاتی در آن زمینه، شناخت پیشینه موضوع و اهمیت آن، در این مدل نیز به همین مسئله توجه شده و اولین گام، مرحله شناخت و اطلاع از منابع است که مرحله آغازین نام گرفته است. منابع یافتشده ممکن است فرد را به منابع دیگری ارجاع دهد که ادامه این کار به پیوندیابی منجر میشود (Choo, Detlor & Turnbull, 1999, p. 5). 2. پیوندیابی : منظور ردیابی منابع معتبر مورد استناد در پانویسها یا ارجاعات منابع و به بیان دیگر شبکه استنادی میان منابع است. پیوندیابی اغلب به منظور شناسایی منابع جدید اطلاعاتی یا نیازهای اطلاعاتی جدید و ارضای این نیازها مورد استفاده قرار میگیرد و معمولاً از طریق دنبال کردن ارجاعات بهدست آمده از مطالعه و تماسهای شخصی به انجام میرسد. تصمیم به پیگیری استنادها، به عواملی نظیر ربط موضوعی آنها، اهمیتشان در پژوهش موردنظر، شهرت یا هویت پدیدآورنده، تازگی، شهرت ناشر، هزینه، بسامد استنادها و زمان لازم برای مکانیابی اطلاعات و منابع بستگی دارد. سایر عوامل مؤثر در این زمینه عبارتند از: غریزه، ماهیت استناد، توصیه همکاران، منتقدان و ویراستاران. در کار پژوهش، پس از شناسایی اولیه چند منبع عمده، معمولاً پژوهشگر منابع و ارجاعات آنها را دنبال میکند تا از آن طریق به منابع بیشتری در حوزه موردنظر دست یابد. بههمین منظور منابع ردیف دومی نیز تهیه شده است که مهمترین آنها نمایهنامههای استنادی علوم و علوم اجتماعی است. این منابع، استنادهایی به منابع معتبر ارائه میدهند و از پراستفادهترین منابع ردیف دوم بهشمار میآیند. پیگیری ارجاعات منابع، هم در محیط دستی و هم در محیط ماشینی میسر است؛ ولی در محیطهای ماشینی این کار بسیار سادهتر و سریع شکل میگیرد. 3. تورق (مرور): این کار نوعی جستجوی نیمههدایتشده یا نیمهساختیافته است. تورق منابع ردیف اول و دوم به عنوان یک فعالیت مهم اطلاعیابی تلقی میشود که تمام پژوهشگران در مقطعی از پژوهش وارد آن میشوند. دو نوع تورق عمده شناسایی شده است: 1) ملاحظه شمارههای تازه منتشر شده مجلات و فهرست مطالب کتابهای مربوط 2) بررسی فهرستهای پیوسته، نمایهنامهها، منابع وب و ارجاعات منابع بازیابی شده و یا خواندن آنها . این مرحله نیز یکی از مراحلی است که تمامی افرادی که درگیر فعالیت پزوهشی هستند و نیازهای اطلاعاتی دارند وارد آن میشوند. البته چون حجم این اطلاعات چنان زیاد است که احتمالاً کمتر کسی بهتنهایی میتواند از عهده بررسی آنها برآید، برخی از پژوهشگران بهخاطر محدودیتهای زمانی و مالی و همچنین سایر محدودیتها زحمت این کار را به دوستان، همکاران و دانشجویان خود واگذار میکنند و از آن طریق از تازهترین اطلاعات مطلع میشوند. 4. تمایزیابی : شامل استفاده از تفاوتهای مشهود در منابع اطلاعاتی به عنوان راهی برای پالایش میزان اطلاعات بهدست آمده است. منظور از تمایزیابی، فعالیتهایی است که به هنگام ارزشیابی اطلاعات، براساس کیفیت، ماهیت، اهمیت نسبی و سودمندی آن بهعنوان روش پالایش میزان و ماهیت اطلاعات بهدست آمده، مبنای قضاوت جستجوگر قرار میگیرد. 5. نظارت: عبارت است از روزآمد نگهداشتن اطلاعات خود از طریق جستجوی آگاهیرسانی جاری در حوزه مورد پژوهش. به بیانی دیگر، آگاهی از پیشرفتهای یک حوزه با پیگیری منظم مآخذ خاص (یعنی مجلههای هسته، روزنامهها، کنفرانسها، مجلههای عمومی، کتابها و فهرستها) است. ویژگی نظارت، انجام فعالیتهای آگاهیبخش از توسعه پژوهشها در موضوع موردعلاقه از طریق پیگیری و تعامل با منابع خاص است. برای حفظ روزآمدی، هم از منابع رسمی و هم از منابع غیررسمی استفاده میشود. منابع رسمی مثل مجلهها، مجموعه مقالههای کنفرانسها، مقالههای روزنامهها، نقدهای کتاب، آگهیها و فهرستهای ناشران، گروههای بحث و منابع وب، منابع غیررسمی شامل تعاملهای شخصی با همکاران، دوستان و دانشجویان یا مبادلات شخصی از طریق پست الکترونیکی است. 6. استخراج : شامل شناسایی منابع اطلاعاتی مربوط است. در واقع بررسی دقیق و گزینشی منابع اطلاعاتی و شناسایی مطالب مرتبط را در برمیگیرد و شامل فعالیتهای انجام شده در منابع مستقیم (شامل کتابها، مقالهها و مجلهها) و منابع غیرمستقیم (شامل کتابشناسیها، نمایهنامهها، چکیدهنامهها و فهرستهای پیوسته) میباشد. 7. تأیید : بعنی بررسی صحت اطلاعات. ویژگی وارسی انجام فعالیتهای مربوط به بررسی درستی اطلاعات پیدا شده است چون ممکن است اطلاعات جنبه سیاسی داشته یا از مآخذ سیاسی و از گروههای نژادی، مذهبی و قومی بهدست آمده باشد که در آن صورت احتمال انحراف یا سوگیری در آن زیاد است. پس باید از درستی و دقت اطلاعات بهطور کامل اطمینان یافت و بعد آن را بهکار بست. برای اطمینان از درستی و صحت اطلاعات، میتوان از دوستان و همکاران سؤال کرد و با بررسی منابع رسمی و کسب اطلاعات از منابع متفاوت و مقایسه آنها با همدیگر، به میزان صحت آن پی برد (Meho & Tibbo, 2003, p. 578- 581). نظریه دروین دروين (Dervin, 1972) نيز به توسعه مدلي بر پايه نياز كاربر پرداخت كه آن را «ايجاد احساس» ناميد. روش او بر رفتاري كه فرد در تجربههاي روزانه خود با استفاده از تحليل طيف وسيعي از فعاليتهاي پيچيده بشري به انجام ميرساند، متمركز گرديده است (در: ادهمی، 1383، ص 34) مدل دروين، رويكردي شناختي در جستجوي اطلاعات است. در اين مدل، اطلاعات چيزي است كه فرايندهاي داخلي شناختي در آن دخالت دارند. اما تفهيم فقط يك امر ذهني نيست. عواطف يا احساسات نيز بر پاسخ شناختي افراد به اطلاعات تأثير ميگذارند. روشن است، عواطف يا احساسات در فهم مفهوم نياز بسيار مؤثرند. بنابراین دروين، بهطور خاص برجنبههاي عاطفي فرايندهاي شناختي تأكيد نميكند، اما اين موضوع را ميتوان از رويكرد وي دريافت و بهگونهاي كه مدل وي را پيچيده و غني ميسازد، به بسط آن پرداخت. اين مدل به نوعي بيانگر تلاش ذهني اطلاعجو براي پركردن شكاف موجود در ذهن خود ميباشد. در اين مدل، اهميت مصرفكننده اطلاعات مركزيت مييابد و اطلاعات به «هرآنچه فرد آگاهيبخش ميشمارد» تبديل ميشود. مدل تفهيمي، اطلاعات را ذهني، مبتني بر موقعيت، كليگرا، و شناختي ميبيند. اين مدل، بر فهميدن اطلاعات در زمينههاي شخصي و چگونگي شكلگيري نيازهاي اطلاعاتي و راههاي رفع اين نيازها تأكيد دارد. مصرفكننده اطلاعات نیز، نهتنها يك دريافتكننده منفعل اطلاعات از محيط خارج تلقي نميشود، بلكه در مركز يك فرايند تغيير فعال و مداوم قرار دارد. در اين فرايند، اطلاعات موجب تغييرات ادراكي در كاربر شده و اين تغييرات خود موجب دگرگوني در برداشت كاربر از اطلاعات ميشود. در روش دروين، هنگام مطالعه نيازهاي اطلاعاتي از استعاره «موقعيتـ فاصلهـ فايده» استفاده ميشود. وي اظهار ميكند كه تمام نيازهاي اطلاعاتي، از انقطاع يا «فاصلهاي» كه در دانش پديد ميآيد، ناشي ميشود. اين فاصله در يك «موقعيت» خاص به وجود ميآيد و افراد كوشش دارند با استفاده از تاكتيكهاي مختلف، اين فواصل را برطرف كنند. آنچه ايشان را به روي پل ميرساند «فوايد» يا «كمكها» خوانده ميشود. دروين معتقد است حالت نظاممندي در رفتار افراد وجود دارد كه بايد آن را در خويگرفتن با فرايندها يافت. نيازهاي افراد نظاممند بوده و عاري از بينظمي است. اين خصيصه نظاممندي نيازها، بايد بهعنوان يك فرايند، و نه يك وضعيت ثابت، تلقي شود. نيازهاي اطلاعاتي هنگامي ميتوانند موردتوجه قرارگيرند كه بتوانيم به فرايندي پي ببريم كه هرفرد به هنگام مواجهشدن با يك «فاصله» براي پركردن آن، و براي حصول چيزي (بهويژه دانش جديد) كه از اين تجربه بهدست ميآورد، در آن وارد میشود (در: موريس، 1375، ص 75- 77). نظریه چن و هرنون در مطالعهاي که چن و هرنون در سال ١٩٨٢ در مورد جستجوي اطلاعات اهالي نيوانگلند بهعمل آوردند به اين نتيجه رسيدند که در زندگي روزمره، هر فرد بهطور مداوم با مشكلات و مسائلي روبرو ميشود که بسياري از اين مشكلات با گردآوري اطلاعات حل ميشوند ولي اين نياز واقعي اطلاعاتي بهندرت به صورت "خواسته" اظهار ميشود حتي هنگامي که از خواسته اطلاعاتي خود آگاه باشند، هر کسي آن را به "تقاضا" مبدل نميکند . در بيشتر مواقع اين امر ناشي از ناتواني درخواستکننده در شناسايي منبع يا کانال مناسب اطلاعاتي و يا اينكه چه نوع فراهمکنندگان اطلاعاتي وجود دارد و يا چگونه ميتوان به آنها نزديك شد، میباشد . وقتي از مخاطبين چن و هرنون سئوال شد به کدام فراهمکنندگان اطلاعات مراجعه کردهاند، جواب دادند: دوست، همسایه، فامیل 57% روزنامه، مجله، کتاب 45% فروشگاه، شرکت 45% همکار 43% حرفهمند 41% تلویزیون، رادیو 21% نمایندگی دولتی 27% کتابخانه 17% خدمات اجتماعی 13% راهنمای تلفن 16% رهبر مذهبی 10% سایر 3% بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که اشخاص تمايل به جذب اطلاعات بهصورت منفعل و يا از روش نمونهگيري و انتخاب دارند، وقتي که اين اشخاص با ساختار پيچيده نظامهاي ردهبندي، محيطهاي الكترونيكي و ابردادهاي مواجه ميشوند نياز به کاوشگران ماهري دارند که مهارتهاي جستجو براي استفاده کارآمد از نظامهاي هوشمند را داشته باشند و در کسب اطلاعات به آنها ياري رسانند . در اين ميان کتابداران و اطلاعرسانان بايد مهارتهاي اطلاعيابي را فرا گرفته و از سواد اطلاعاتي برخوردار باشند تا بتوانند نياز اطلاعاتي آنها را بهخوبي برطرف نمايند (در: نویدی، 1386). نظریه ویلسون ویلسون (Wilson, 2000) فرایند اطلاعیابی را اولین بار در سال 1983 بهعنوان یک الگوی حل مسئله برای پژوهشها بهکار برد. وی، پس از بررسي رفتارهاي اطلاعيابي متخصصان بازاريابي، علوم اجتماعي و روانشناسي، مدلي را براي رفتار اطلاعيابي ارائه ميدهد كه بهخوبي نقش عوامل روانشناختي را در رفتار جستجوگران نشان ميدهد. وي در مدل خود اذعان ميدارد كه عوامل روانشناختي، جمعيتشناسي، محيطي و منبعمدار بر رفتار اطلاعيابي تأثير ميگذارد و در بسياري از موارد آن را تغيير ميدهد. در این مدل، جستجو و استفاده از اطلاعات با مراحل مختلف فرایند حل مسئله هدفنما در ارتباط است. مراحل حل مسئله عبارتند از: شناسایی مسئله، تعریف مسئله، حل مسئله، و (در صورت نیاز) بیان راه حل. با وجود گستردگي اين مدل، ويلسون اظهار ميدارد كه مدل پيشنهادي او تنها قادر است نمونههاي كوچكي از عوامل تأثيرگذار بر رفتار اطلاعيابي فرد را نشان دهد. مدل ويلسون به توصيف آنچه در زمينة رفتار اطلاعيابي، عامل ميزان احاطه شخص ناميده ميشود، ميپردازد. وي در همين زمينه اظهار ميدارد كه شخص پس از اتخاذ تصميم به جستجوي اطلاعات، با كمك انگيزه، جستجويي را به اجرا درميآورد و به دليل احساس نيازي كه به فايقآمدن بر مسأله دارد، شخصاً گذار از مانعهاي مشخصي را كه در مسير بازيابي اطلاعات او قرار دارد، تجربه ميكند. ويلسون معتقد است كه خود شخص صلاحيت لازم را براي تصميمگيريهاي نهايي جستجوي اطلاعات و تشخيص اطلاعات مرتبط از غيرمرتبط دارد و ممكن است بر اساس موقعيت، موضوع يا انگيزههاي خاص، روشهايي را كه براي جستجوهايش برميگزيند، با ديگري متفاوت باشد (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 151). ويلسون از عامل "خودمحوري" بهعنوان مؤثرترين عامل در رفتار اطلاعيابي نام ميبرد و در همين خصوص اظهار ميدارد كه بين باور يا احساس فرد درباره خود و تسلط فرد بر موقعيتهاي مختلف، ارتباط مستقيم وجود دارد. او معتقد است احساس قوي خودمحوري براي بهرهگيري از يك منبع اطلاعاتي، به استفاده گستردهتر و دقيقتر از آن منبع منجر ميشود. اگر شخص از توان خود در بهرهگيري از منبع ترديد داشته باشد، حتي در صورتي كه اين منبع حاوي مرتبطترين اطلاعات نيز باشد، بازهم استفاده درستي از آن بهعمل نخواهد آمد. در هر موقعيتي، انتخاب و استفاده از منبع تحت تأثير عوامل گوناگوني همچون ميزان زمان و تلاشي كه صرف دستيابي به منبع و تعامل براي اطلاعيابي از آن ميشود، قرار دارد (در: ادهمی، 1383، ص 33). او در مدل جهانی خود رفتار اطلاعیابی را هم شامل رفتار جستجوی فعال و هم غیرفعال میداند یعنی در عمل جستجوی فعال ذهن را برای اطلاعات (مثلا تماشای تلویزیون و دریافت اطلاعاتی از برنامههای آن بدون قصد و اراده قبلی) جزء رفتار اطلاعیابی میداند همانطور که توجه غیرفعال (یعنی بدون قصد قبلی) و جستجوی مداوم را در این ردیف قرار میدهد. الگوی رفتار اطلاعاتی ویلسون شامل مؤلفههای زیر است: - زمینه نیاز اطلاعاتی - متغیرهای مداخلهگر - رفتار اطلاعیابی (فعال یا غیرفعال) - پردازش و استفاده از اطلاعات این مؤلفهها در حقیقت همان عناصر تشکیلدهنده رفتار اطلاعاتی هستند. این الگو چرخه فعالیتهای اطلاعاتی را از ایجاد نیاز تا مرحله استفاده از اطلاعات نشان میدهد و متغیرهای مداخلهگر زیادی را دربرمیگیرد که تأثیر شگرفی بر رفتار اطلاعاتی دارد و ساختکارهایی که آن را فعال میکند. اکنون به توضیح هر یک از مؤلفههای موجود در مدل جهانی او و عناصر وابسته به آنها میپردازیم: زمينه نياز اطلاعاتي ویلسون (2004) به سه گروه نیازهای انسانی که روانشناسان نیز به آن تأکید دارند اشاره میکند: 1. نیازهای فیزیولوژیکی یا جسمانی : مثل نیاز به غذا، آب، سرپناه و ...؛ 2. نیازهای حسی یا عاطفی : مثل نیاز به فضیلت، تسلط و ...؛ 3. نیازهای شناختی : مثل نیاز به برنامهریزی، یادگیری یک مهارت و ... . این گروهبندی نشان میدهد که نیازهای فردی در ارتباط با هم و درونی هستند و هر کدام سبب بروز نیازهای دیگر است (در: عینی، 1384، ص 113). به نظر ويلسون، نيازهاي اطلاعاتي از جمله نيازهاي ثانويه است كه برگرفته از نيازهاي اوليه رواني، شناختي و عاطفي است. پيدايش نيازي خاص متأثر از زمينهاي است كه ممكن است اين زمينه خود شخص، يا نقشي كه در كار و زندگي ايفا ميكند، يا محيط (اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فناورانه و مانند آن) باشد. عناصر اين زمينه درهم پيچيدهاند. ويژگيهاي شخصي بر انتخاب، و سلسلهمراتب نيازهاي اطلاعاتي بر قدرت آنها تأثير ميگذارد. اما علت بسياري از نيازهاي شناختي در خارج از شخص است. آنها به جهت توالي نقشهايي كه فرد ايفا ميكند، بهوجود ميآيند يا از شرايط محيطي ناشي ميشوند. اما نيازهاي اطلاعاتي گروههاي مختلف (مثلاً مهندسان، پزشكان، داروسازان و ...) با هم متفاوت است و در داخل هر گروه نيز با توجه به تحولات محيطي و نقشهاي گروهي افراد متفاوتي هستند. متغيرهاي مداخلهگر نكته ديگري كه در مدل جهاني ويلسون مطرح است اينكه او تمام متغيرهاي مداخلهگر را برشمرده و آنها را در اين مدل ترسيم كرده است. عوامل رواني ممكن است بهعنوان يك متغير مداخلهگر بر رفتار اطلاعيابي تأثير بگذارد. همانطوركه متغيرهاي مداخلهگر ديگر (جمعيتشناختي، محيطي، نقشوابسته يا بينفردي) همين تأثير را ميتوانند بگذارند. ويلسون به عوامل تعيينكننده رفتار اطلاعاتي زيادي اشاره ميكند. اين عوامل مثل عوامل تأثيرگذار بر پيدايش نياز اطلاعاتي، ميتواند ماهيت شخصي، نقش وابسته، يا محيطي داشته باشند. از جمله متغيرهاي روانشناختي ميتوان به ديدگاه فرد نسبت به زندگي و نظام ارزشها، جهتگيري سياسي، دانش، سبكيادگيري، متغيرهاي عاطفي، نگرش او نسبت به ابداع، رفتارهاي كليشهاي، اولويتها، پيشداوريها، خود ادراكي (ارزشيابي از دانش و مهارتهاي خويش)، علايق و دانش موضوعي، وظيفه، نظام اطلاعاتي، يا نظام جستجو اشارهكرد. متغيرهاي جمعيتشناختي شامل جنس، سن، منزلت اجتماعي و اقتصادي، تحصيلات و تجربيات شغلي و مانند آن است. دراين مدل، متغيرهاي روانشناختي و جمعيتشناختي از يكديگر جدا شدهاند. ويلسون ويژگيهاي منابع مثل اشاعه، تناسب و پايايي اطلاعات را از عوامل محيطي جدا ميكند. از نظر او، ارزش متغيرهاي مداخلهگر تعيينكننده «قوّت» يا «مانع» است. مثلاً دانش كم از منابع اطلاعاتي موجود مانع رفتار اطلاعاتي و دانش زياد تقويتكننده آن است. ساختكارهاي فعالساز رفتار اطلاعيابي ويلسون، بين «زمينة شخص» و تصميم به اطلاعيابي مفهوم، ساختكار فعالسازي را قرار ميدهد. او بهدرستي اشاره ميكند كه هر نياز اطلاعاتي انگيزه فعاليتهاي اطلاعيابي را ايجاد نميكند. وي براي يافتن عامل ايجاد انگيزه اطلاعيابي پاسخ را در روانشناسي و نيز ضرورت پرداختن به بقيه علوم جستجو ميكند. به نظر او، يكي از ساختكارهاي فعالسازي را ميتوان با نظريه فشار/ مقابله تشريح كرد. طبق اين نظريه، هر نياز، انسان را به اطلاعيابي وادار نميكند. بهطور مثال، اگر فرد متقاعد شود دانش موجودش براي درك موقعيت و تصميمگيري كافي است،اقدام به اطلاعيابي نميكند. اگر بر اين باور نباشد، فشار ناشي از خطر اشتباه، تجاوز به هنجارهاي اجتماعي و مشروع، مسئوليت اقتصادي و پاسخ ندادن به توقعات، به وجود ميآيد. هر چه اين فشار بيشتر باشد، انگيزه بيشتري براي اطلاعيابي ايجاد ميشود، تا جايي كه اين فشار فعاليتها را از كار بيندازد. عامل ديگر فعالسازي، ضرورت مقابله با موقعيت و حل مسئله است. تمايل به پاداش ممكن است اين احساس نياز را ايجاد كند؛ حتي اگر اين پاداش فقط موجب آسودگي خاطر ناشي از زايل شدن احساس عدم اطمينان شود. در نظريه خطر/ پاداش چگونگي اطلاعيابي افراد در برخي موقعيتها و علت استفاده افزونتر از برخي منابع، تشريح ميشود. يك محرك مهم رفتار اطلاعيابي نيز درك «خوداثربخشي» است. توقع اثربخشي، برآورد توان شخص از اجراي موفقيتآميز است. اين امر، بر تصميمگيري انجام فعاليتهاي ضروري اثر ميگذارد و تعيين ميكند آيا شخص اساساً براي مقابله با موقعيت تلاش ميكند. مرحله كسب اطلاع ويلسون از بين حالتهاي كسب اطلاع، توجه غيرفعال، جستجوي غيرفعال، جستجوي فعال و جستجوي مداوم را متمايز ميسازد. توجه غيرفعال يعني جذب غيرفعال اطلاعات از محيط (تلويزيون، راديو) بدون قصد اطلاعيابي. اين رفتار اطلاعاتي هدفمند نيست، هرچند روشي مهم در جذب اطلاعات است. حالت دوم زماني ظاهر ميشود كه يك رفتار خاص، به فراهمآوري اطلاعاتي منجر ميشود كه اتفاقاً به فرد مربوط است. حالت سوم وقتي رخ ميدهد كه فرد فعالانه به دنبال اطلاعات ميگردد. حالت چهارم يعني جستجوي هميشگي اطلاعات براي روزآمدسازي يا گسترش حوزة اطلاعاتي. مرحله پردازش و استفاده از اطلاعات اطلاعات كسبشده كاربر، پردازش و جزء دانش او ميشود و بهطورمستقيم يا غيرمستقيم مورد استفاده قرار ميگيرد تا بر محيط اثر بگذارد و در نتيجه نيازهاي اطلاعاتي جديدي ايجاد كند. فعاليتهاي اطلاعاتي ذهني و عيني چرخهاي را بهوجود ميآورد كه در آن عناصر خاص زمينه، تعيينكننده رفتار شخص در كليه مراحل ميگردد و اطلاعات به دست آمده عنصر جديد يك نظام پويا ميشود (Niedzwiedzka, 2003, p. 5- 9). كل رفتار اطلاعيابي فرد به هر شكل كه صورت گيرد (فعال يا غيرفعال) باعث پردازش و استفاده از اطلاعات ميشود كه هدف اصلي از جستجو همين است. اما اين پردازش و استفاده با توجه به زمينه نياز اطلاعاتي، ممكن است تغيير كند. يعني در زمينههاي مختلف و با توجه به نيازهاي حاصل در آن زمينهها، نوع پردازش و استفاده متفاوت خواهد بود. مدل ويلسون، در فرايند پژوهش، چارچوب خوبي براي تفكر درباره فرايند كسب اطلاعات در اختيار قرار ميدهد و ميتوان آن را روشنتر و يكدستتر ساخت. اما پژوهشهاي انجام شده در زمينه اين مدل، علاوه بر بيان نكات مثبت آن، به برخي از كاستيهاي آن نيز اشاره كردهاند كه در اينجا ديدگاههاي نيژويژكا (Niedzwiedzka, 2003) درباره نقاط ضعف اين مدل به اختصار بيان ميشود: • ويلسون مرحله پيدايش نياز اطلاعاتي و تصميم به اطلاعيابي را از يكديگر تفكيك ميكند، اما اين مسئله در نمودار او منعكس نشده است. هرچند به نظر مهم ميرسند، اما هر نيازي به اطلاعيابي منجر نميشود و براي تصميمگيري، به محرك ديگري غير از احساس نياز است. • او در نمودار، «زمينه» را از متغيرهاي مداخلهگر جدا ميكند. نيازي به اين كار نيست. اين متغيرها زمينة رفتار اطلاعاتي را شكل ميدهند. آنها ماهيت متفاوت محيطي، نقش وابسته و شخصي دارند. • ويژگيهاي منابع اطلاعاتي به عنوان يك طبقه جداگانه از متغيرهاي مداخلهگر درنظر گرفته ميشود؛ حال آنكه اين منبع عنصر محيط اطلاعاتي (بافت) است، بنابراين ميتوان آنها را در رده كلي متغيرهاي محيطي گنجاند. • شكل ترسيمي نمودار، قيودي را ايجاد ميكند و حاكي است كه متغيرهاي مداخلهگر فقط در مرحله كسب اطلاعات بركاربر اثر ميگذارند، حال آنكه تأثير هر نوع متغيري را ميتوان در همه مراحل پيدايش نياز، تصميمگيري، پردازش و استفاده ازاطلاعات تصور كرد.. • همين مسئله در مورد ساختكارهاي فعالسازي نيز صادق است. آنها نهتنها در مرحله تصميم به اطلاعيابي بلكه در تمام مراحل كسب اطلاعات، حضور دارند. • بهتر است از ساختكارهاي فعالسازي خاصي مانند «فشار»، ادراك خطر»، «انتظار پاداش»، سطح محسوس «خود اثربخشي» نه نظريه هريك از آنها نام برده شود. • در نمودار ويلسون رابطه سببي(پيكانها) بين ساختكارهاي فعالسازي و متغيرهاي مداخلهگر ترسيم شدهاند كه ميتواند گمراهكننده باشد چون اين ساختكارها، پديدههاي روانشناختي و جامعهشناختي كلي هستند نه يك عنصر مستقل از زمينه. • كاربرد مدل ويلسون به موقعيتي محدود شده كه كاربر شخصاً به اطلاعيابي ميپردازد. افزون براين، وي در مدل سال 1981، راهبردهاي كسب اطلاعاتي را ترسيم و آنها را مسيرهاي اطلاعيابي ناميد، اما در مدل جديد اينها نيز وجود ندارد. بهطور كلي بايد گفت، اين مدل روابط بين مفاهيم كاربر، نياز، كاربردها، و رفتار كاربر را نشان ميدهد، اما پيچيدگي فرايند پژوهش را تعريف نميكند. اطلاعيابي فرايندي بازگشتي است، ولي در اين مدل فرايندي خطي نشان داده ميشود و درآن جستجوگر از يك مرحله به مرحله بعد ميرود. اين مدل حاكي از آن است كه هرگاه نياز اطلاعاتي با يافتن ا |
کتاب حُسن در آئینه ادب از بوالفضول الشعراء
کتاب حُسن در آئینه ادب از بوالفضول الشعراء
ایجاز مُخلّ
در رمانی بیست جلدی شرح دادم مختصر
داستان یک شب از شبهای هجران تو را!
غرفه دار
بر سر مجموعه ی گل در نمایشگاه باغ
گشته بلبل غرفه دار انتشارات بهار!
بیماری جلدی
گرچه «یار مهربان»ی، این زمان با مفلسان-
نرخ روی جلد تو نامهربانی میکند!
کتاب صوتی
حرف کتاب بس کن و بنشین کنار من
دارم برایت ای گل من! یک کتاب حرف!
سرانه مطالعه
روزانه لااقل دو سه ساعت مطالعه!
کرده کتاب حسن تو ما را کتابخوان!
خوانش
میخوانمت هنوز تو را ای کتاب حسن!
چشم مرا اگر چه سوادی نمانده است!
به نقل از دیزی سه نفره! (۱)
تاريخچه: دلايل چندي در تشكيل انجمن كتابداران انگليس دخيل بوده است. تأسيس انجمن كتابداران امريكا در سال 1876 اولين انگيزه اين حضور بود. دومين انگيزه، قانون تأسيس كتابخانههاي عمومي در انگليس بود كه بيستوپنج سال قدمت داشت و به گسترش مداوم كتابخانهها و حضور كتابداران انجاميد. اما، مؤثرترين انگيزه از جانب اي. دبليو. بي. نيكلسون پديد آمد. وي در اوايل سال 1877 در نگارش مقالهاي با "فرهنگستان همايش كتابداران فيلادلفيا" همكاري كرد و اندكي بعد همايش بينالمللي كتابداران در لندن را در "تايمز" مطرح ساخت. اين فكر با سرعت قابل ملاحظهاي گسترش يافت و مقدمات چنين همايشي آماده شد؛ و در مؤسسه لندن در ميدان فينسبري، محلي كه نيكلسون كتابدار آن بود، برگزار گرديد.
اين همايش مورد توجه 216 كتابدار كه نمايندگان 140 كتابخانه بودند قرار گرفت. تمايل بينالمللي از طريق نمايندگان كشورهايي نظير استراليا، بلژيك، دانمارك، فرانسه، آلمان، يونان، ايتاليا، و ايالات متحده و نيز آنهايي كه از انگليس آمده بودند انعكاس يافت. در آخرين روز همايش، پنجم اكتبر 1877، حاضران به اين نتيجه رسيدند كه انجمن كتابداران انگليس تأسيس شود. اساسنامه اصلي انجمن سعي در تشويق عضويت در سطح وسيع داشت و مهمترين هدفش متحد كردن همه كساني بود كه دستاندركار يا علاقهمند به كار كتابخانه بودند تا از آن طريق، بهترين شكل اداره كتابخانههاي موجود يا كتابخانههاي جديد در حال تأسيس انجام گيرد. عضويت در انجمن براي همگان آزاد بود و اين امر سبب شد كه اين انجمن در شمار اعضاي اوليه خود دانشمنداني از قبيل بنجامين جووِت، استانلي جونز، مارك پاتيسون، ماكس مولر، و الكساندر بل جام را داشته باشد.
انجمن كتابداران انگليس به كتابخانههاي غيرعمومي توجهي نداشت و هيچگونه تشويقي براي پيوستن كتابداران كتابخانههاي تخصصي و دانشگاهي به انجمن انجام نداد. اين طرفداري از كتابخانههاي عمومي مستقيماً به تشكيل انجمن كتابخانههاي تخصصي و دفاتر اطلاعاتي (اسليب)* در سال 1926؛ انجمن كتابخانههاي آموزشگاهي در سال 1937؛ و همايش دائمي كتابخانههاي ملي و دانشگاهي (اسكونول) در سال 1950 انجاميد.
طي سالها، جنبشهاي متعددي براي تشكيل فدراسيوني از سازمانهاي مربوط به كتابداري و اطلاعرساني در سراسر انگليس انجام گرفت؛ اما هيچيك موفق نبود. در سال ،1989 ويلفريد ساندرز در اين زمينه بررسييي انجام داد. (بهسوي سازمان متحد حرفهاي كتابداري، اطلاعرساني، و خدمات اطلاعاتي: نظري شخصي جزوهاي بود كه اسليب، ايز ، و انجمن كتابداران انگليس را متحد ميساخت. هر سه سازمان طرح اوليهاي پيشنهاد كردند و انجمن كتابداران آمادگي توجه و پيروي از پيشنهادها را اعلام داشت؛ اما نهادهاي ديگر، رفتاري غيرصميمانه داشتند تا اينكه در سال 1991 اين انديشه كاملاً نابود شد.
شعبهها و گروهه:
تاريخ ايجاد شعبههاي انجمن كتابداران به سال 1896 بازميگردد كه در آن، شعبه شمال غربي بهوجود آمد و بقيه شاخههاي ناحيهاي متعاقب آن تأسيس گرديد كه تعدادي از آنها، مانند بريستول و بيرمينگام، مبناي شهري داشتند. وسيعترين شعبه مربوط به لندن و حومه آن بود كه در سال 1923 افتتاح گرديد. انجمن كتابداران اسكاتلند در سال 1908 تأسيس و در سال 1931 تبديل به يكي از شعبههاي انجمن كتابداران انگليس شد. با تشكيل شعبههاي يوركشاير و جنوب غربي در سال 1949، انجمن كتابداران انگليس همه بريتانيا را زير پوشش قرار داد. ايالت ويلز تحت پوشش انجمن كتابداران ويلز كه شعبهاي از انجمن كتابداران انگليس بود در آمد و سرزمين ايرلند شمالي نيز با شعبه ايرلند شمالي پوشش داده شد.
اعضاي انجمن كتابداران انگليس به خودي خود به عضويت شعبه محلي كه در آن اقامت داشتند يا كار ميكردند در ميآمدند. هم اكنون انجمن كتابداران انگليس داراي 12 شعبه است كه هر يك نمايندهاي انتخابي در شورا و انجمن دارد.
ايجاد گروهها از سال 1895، يعني زمانيكه انجمن كمككتابداران بهوجود آمد، آغاز گرديد. اين انجمن در زمان تأسيس نهادي مستقل بود؛ اما در سال 1930، زمانيكه انجمن ايجاد بخشهايي را براي دانشگاهها، كتابخانههاي تحقيقاتي، و كتابخانههاي حومه شروع كرد؛ بهصورت بخشي از انجمن كتابداران انگليس در آمد. از سال 1945، شوراي انجمن كتابداران براي جذب عضويت كتابداران انواع كتابخانهها، تلاش بيشتري كرد و بخشهاي بيشتري تأسيس شد، كه بخش كتابخانههاي جوانان، كتابخانههاي پزشكي، مرجع، و كتابخانههاي اختصاصي از آن جملهاند. درسال 1962، پيرو پيشنهاد پذيرفتهشده هاگ باري، بخشها به گروهها تغيير نام دادند. گروههايي نيز براي كتابخانههاي بيمارستانها، مراجعهكنندگان معلول، تاريخ كتابداري، فهرستنويسي و نمايهسازي، كتابهاي كمياب، و كتابداري بينالمللي بهوجود آمد. گروههاي ديگري نيز تا سال 1991 تأسيس شد كه جمعاً 23 گروه را تشكيل ميداد. گروهها نيز مانند شعبهها سرگرم نشر مجلاتي از قبيل )مجله كتابخانه عمومي((تاريخ كتابخانه(، و )مروري بر كتابخانه جوانان( و برگزاري همايشهايي در همه نقاط كشور بودند. از سال 1988 هر گروه نمايندهاي انتخابي در شوراي انجمن كتابداران انگليس دارد.
امور بينالملل:
اين اداره كه با همايشي بينالمللي بهوجود آمد، پنجاهمين سال تأسيس خود را با همايش سالانه ادينبورگ در سال 1927 جشن گرفت كه منتج به تأسيس ايفلا* شد. قبل از آغاز فعاليت ايفلا، تلاشهاي ناچيزي صورت ميگرفت تا انجمن كتابداران در كتابداري جهاني نقشي هدايتكننده داشته باشد. اما از سال 1945، روند كاملاً متفاوتي آغاز شد و همكاريهاي انجمن كتابداران با ايفلا تا حد قابل ملاحظهاي گسترش يافت.
انجمن كتابداران انگليس بارها ميزبان همايشهاي متعدد ايفلا بود. از ديگر زمينههاي توسعه بينالمللي، بعد از جنگ جهاني دوم، گسترش فعاليتهاي شوراي بريتانيا براي ايجاد انگيزه توسعه كتابخانهها در دنيا، بهويژه در كشورهاي مشتركالمنافع بود.
تعداد زيادي از كتابداران انگليسي به كشورهاي خارجي سفر كردند تا مسئوليت كتابخانههاي شوراهاي فرهنگي بريتانيا را برعهده گيرند يا كشورهاي در حال توسعه را به گسترش كتابخانهها تشويق كنند.
در سال 1971 "بنياد كشورهاي مشتركالمنافع" انجمن كتابداران را به كمك براي پايهگذاري "انجمن كتابداران كشورهاي مشتركالمنافع" (كوملا) تشويق كرد. بعد از همايشي توجيهي براي كتابداران 22 كشور مشتركالمنافع در اداره مركزي انجمن كتابداران در لندن، كوملا در لاگوس (نيجريه) در سال 1972 افتتاح شد. هاگ باري دبير انجمن كتابداران انگليس بهعنوان اولين دبير كوملا مشغول فعاليت شد و نخستين اساسنامه را فراهم كرد. كي. سي. هاريسون (رئيس انجمن كتابداران انگليس در سال 1973) به عنوان اولين رئيس كوملا در سالهاي 1972 تا 1975 انتخاب شد و در سالهاي 1980 تا 1983 نيز دبير اجرايي آن بود و هماكنون نيز انجمن كتابداران انگليس به حمايتهاي كامل خود از كوملا ادامه ميدهد.
از سال 1968 كه گروه بينالمللي انجمن كتابداران شروع به فعاليت كرده است، تقريباً 1500 عضو در سال 1991 داشته است كه گردهماييهاي خود را منظماً برگزار كرده و( فصلنامه كانون) را مرتباً براي اعضا انتشار داده است.
نفوذ در دولت:
در سال 1898 فرمان سلطنتي به انجمن كتابداران انگليس داده شد و متن آن شامل عبارتهايي چون "براي رونق بيشتر اداره كتابخانهها" و "نظارت بر وضع قوانين" گرديد. انجمن كتابداران در به نتيجه رساندن "موافقتنامه كتابهاي ويژه"در سال 1929 و 1931 نقش مهمي ايفا كرده .
كه كتابخانههاي عمومي از آن بهرهاي فراوان بردند. انجمن، در خلال سالها، نمايندگاني به كميتههاي بسيار - اعم از دولتي و غيردولتي - معرفي كرده است. در اين كميتهها مدارك مهمي از قبيل گزارش سال 1927 كنيون، گزارش سال 1959 رُبرتز، و گزارش سال 1969 دينتون تدوين شده است. كنيون انگيزه همكاري كتابخانهها را در سراسر بريتانيا ايجاد كرد. گزارش رُبرتز منجر به قانون سال 1964 كتابخانههاي عمومي و موزهها شد، و دينتون زمينههاي تصويب قانون سال 1972 كتابخانههاي انگليس را فراهم ساخت.
انجمن در بحثهاي طولاني قبل از تصويب قانون واسپاري عمومي سال 1979، نقش برجستهاي داشت و بهطور مداوم تلاش ميكرد تا كاركنان كتابخانهها را از خطر تحمل امور اضافي مربوط به اين مصوّبه حفظ كند و بر اين نكته تأكيد داشت كه هزينههاي تهيه كتاب براي كتابخانهها نبايد بهسبب هزينههاي اضافي تجهيزات مورد لزوم كاهش يابد، و سرانجام قوانين نهايي هزينههاي ذخيرهاي را درنظر گرفت تا در سال 1982 قانون واسپاري قابل اجرا شد.
امور حال و آينده:
انجمن كتابداران، در طي سالها، بهعنوان بخشي از تلاشهاي خود براي زنده نگاهداشتن آرمانهاي بانيان انجمن بر مسائلي از قبيل سانسور، حق مؤلف، و هزينههاي كتابخانهها نظارت داشته است. انجمن اتحاديهاي بازرگاني نيست؛ ليكن در زمينه حقوق و شرايط خدمتي اعضا در همه سطوح توصيههايي داشته و رهنمودها و خطمشيهايي براي كتابخانههاي عمومي، آموزشگاهي، بيمارستاني، و ديگر انواع كتابخانهها تدوين كرده و سازمانهايي را كه كتابخانهها به آنها وابستهاند به حفظ حداقل استانداردهاي خدمتي ترغيب كرده است.
در دو دهه اول عمر انجمن، روند دانشگاهي و كتابشناختي مسلط بود، اما با گسترش فعاليتهاي كتابخانههاي عمومي در دهه 1880 و 1890، كتابداران كتابخانههاي عمومي كه به انجمن ملحق شده بودند انتظار داشتند كه به مقولههاي عملي از جمله ردهبندي، فهرستنويسي، و دسترسي آزاد به منابع توجه و دقت بيشتري مبذول شود و، از اين رو، كتابداران كتابخانههاي عمومي سريعاً كنترل انجمن را بهدست گرفتند.
حرفه كتابداري در هند از دهه 1950 تاكنون گامهاي بلندي برداشته است. حدود 75 گروه كتابداري در دانشگاهها وجود دارد كه دورههاي يكساله كارشناسي برگزار ميكنند و دوسوم آنها دوره يكساله ديگري را، كه منتهي به دوره كارشناسي ارشد ميشود، ارائه ميكنند. دانشگاه دهلي برنامه يكساله دكتراي ناتمام را اجرا ميكند. گروه كتابداري اين دانشگاه، كه بر اساس توصيه رانگاناتان در 1946 تأسيس شد، پيشكسوت آموزش كتابداري در هند بوده است. قريب 25 گروه كتابداري دانشجوي دكترا ميپذيرند.
انجمنهاي كتابداري متعددي در سطح ملي وجود دارد و هر ايالت و منطقه متحد هم، حداقل يك انجمن كتابداري دارد. انجمن كتابداران هند (آي.ال.اِي.)، كه در 1933 افتتاح شد، بزرگترين انجمن با قريب 2500 عضو است. دفتر مركزي اين انجمن در دهلي واقع است و >خبرنامه انجمن كتابداران هند< را منتشر ميكند. انجمن كتابخانهها و مراكز اطلاعرساني تخصصي هند (اياسليك) دومين سازمان بزرگ كتابداري است كه در 1955 تأسيس يافت و دفتر مركزي آن در شهر كلكته است. اين انجمن )خبرنامه اياسليك( را منتشر ميكند.
هندوستان حدود 1000 باب كتابخانه تخصصي در حوزههاي موضوعي علوم و فنون دارد. سازمانهايي مانند شوراي پژوهشهاي علمي و صنعتي، سازمان گسترش و پژوهشهاي صنايع دفاعي، شوراي پژوهشهاي علوم پزشكي هند، شوراي تحقيقات كشاورزي هند، سازمان پژوهشهاي فضايي هند، كميسيون الكترونيك، و كميسيون انرژي اتمي كتابخانههاي خوبي راهاندازي كردهاند. علاوه بر اين، مراكز مطالعات انسانشناسي هند، مطالعات گياهشناسي هند، مطالعات زمينشناسي هند، مطالعات جانورشناسي هند، كه همگي در شهر كلكته قرار دارند؛ و نيز مؤسسه علوم هند در بنگلور؛ مؤسسه تحقيقات جنگل و جنگلداري واقع در دهرادون؛ و انجمن تحقيقات صنايع نساجي احمدآباد مجموعههاي بزرگ و غني فراهم آوردهاند.
تعداد كتابخانههاي علوم اجتماعي وابسته به سازمانهاي دولتي، مؤسسات تحقيقاتي، و ساير سازمانها 600 واحد برآورد ميشود. شوراي تحقيقات علوم اجتماعي هند كه با عنوان "دفتر سرمايهگذاري" در اواخر دهه 1960 در شهر دهلي داير شد به كتابخانههاي پيشرفتهاي مانند كتابخانه مؤسسه علوم اجتماعي اِي.ان.سينها در پتنه؛ مؤسسه تحقيقات اقتصادي و اجتماعي سردار پتل در احمدآباد؛ مؤسسه توسعه اقتصادي، و شوراي ملي تحقيقات اقتصاد كاربردي (هر دو) در دهلي كمك كرده است.
كليه وزارتخانهها و سازمانهاي دولتي هر كدام كم و بيش كتابخانهاي براي خود دارند كه برخي بزرگ هستند. كتابخانههاي اختصاصي بزرگ و متعددي نيز در حوزههاي مختلف علوم انساني وجود دارند.
ارگانی مستقل، بینالمللی، غیردولتی، و ناسودبر است كه اهداف آن ارتقای تفاهم بینالمللی؛ همكاری؛ گفتوشنود؛ پژوهش و توسعه در همه زمینههای كتابداری از جمله كتابشناسی، خدمات اطلاعرسانی، و آموزش كاركنان؛ و ایجاد تشكیلاتی است كه از طریق آن بتوان جنبههای بینالمللی كتابداری را ارائه كرد.
در جهت دستیابی به این اهداف، فدراسیون در مورد فعالیتها و سرمایهگذاریهایی كه مناسب و مطلوب تشخیص داده شود تصمیمگیری میكند. این فعالیتها عبارتند از: حمایت و هماهنگ كردن مطالعات و پژوهشها؛ گردآوری، بررسی، انتشار، و اشاعه اطلاعات مربوط به فعالیتهای كتابداری؛ تهیه كتابشناسی اطلاعات و آموزش؛ سازماندهی و برگزاری همایشهای تخصصی؛ همكاری با مؤسسات بینالمللی در زمینه اطلاعرسانی، سندپردازی، و آرشیوداری؛ و ایجاد دفاتری برای انجام وظایف مشخص. در عنوان ایفلا علاوه بر واژه "انجمنها"، واژه "مؤسسات" نیز حضور دارد كه شامل كتابخانهها، مدارس كتابداری، و مؤسسات كتابشناختی است.
مقر اصلی ایفلا، كتابخانه سلطنتی در شهر لاهه است. كاركنان آن عبارتند از: دبیر كل، مسئول هماهنگی فعالیتهای حرفهای، مدیر اجرایی، و پنج نفر كارمند. این افراد مسئولیت وظایف جاری سازمان، ارتباط با سازمانهای دیگر، هماهنگی میان گروههای حرفهای مختلف و واحدهای داخلی ایفلا، انجام امور مربوط به هیأت رئیسه و هیأت تخصصی، و انتشارات را برعهده دارند. هر برنامه اصلی برعهده یكی از كتابخانههای ملی جهان است. این كتابخانهها بهعنوان دفتر مركزی و بینالمللی هر یك از برنامهها فعالیت میكنند.
ایفلا، دارای هشت شاخه اصلی است که عبارتند از: شاخه كتابخانههای پژوهشی عمومی اعم از ملی، دانشگاهی، و پارلمانی شاخه كتابخانههای تخصصی شاخه كتابخانههای عمومی كه بخشهای كتابخانههای نابینایان، كودكان، آموزشگاهی، و سیار در آن قرار میگیرند شاخه كنترل كتاب شناختی اعم از كتابشناسی، فهرستنویسی، ردهبندی، و نمایهسازی شاخه مجموعهسازی و خدمات عمومی شاخه مدیریت و فنآوری اطلاعات شاخه آموزش و پرورش شاخه فعالیتهای منطقهای ایفلا دارای ۳۲ بخش و چندین میزگرد و گروه كار است كه هر یك برنامههای خاص خود را دارد و از این طریق، همه مسائل مربوط به كتابداری را از مطالعات پیچیده مربوط به مدیریت كتابخانههای دانشگاهی تا آموزش حرفهای كتابداران مدارس؛ از ایجاد مراكز منطقهای مخصوص نابینایان در جهان سوم تا تهیه انتشارات رسمی؛ و از كوشش در راه اعتلای شغل و حرفه كتابداری و كتابداران تا رشد و توسعه كتابخانههای عمومی مورد بررسی و مداقه قرار میدهد.
بخش کتابخانه های کودکان و نوجوانان ایفلا در کنفرانس ۱۹۵۵ ایفلا در بروکسل پایه گذاری شد. هدف عمده ی این بخش، پشتیبانی از تأمین خدمات کتابخانه ای و ترویج کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان در سراسر جهان است. اهداف اصلی این بخش، ترویج همکاری های بین المللی در زمینه ی ارائه ی خدمات کتابخانه ای به کودکان و نوجوانان و تشویق آن ها به تبادل تجربه، آموزش و پژوهش در همه ی زمینه های مربوط است. مسئولیت های این بخش شامل آماده سازی خدمات کتابخانه ای برای همه ی کودکان و نوجوانان درسراسر جهان با فرهنگ ها و سنت های گوناگون و برای بزرگسالانی است که با کودکان و نوجوانان سرو کار دارند. این بخش در کنار دیگر بخش های ایفلا و شماری از انجمن های بین المللی کتابخوانی و کتابخانه ای از جمله دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان و انجمن بین المللی کتابخوانی کار می کند. مأموریت بخش کتابخانه های کودکان و نوجوانان در سال ۲۰۱۰- ۲۰۰۹، تاکید براهمیت یادگیری و سواد آموزی پیوسته، خواندن کتاب و حق دسترسی کودکان به اطلاعات به وسیله ی برنامه های ترویجی- حمایتی و تشویق خدمات کتابخانه ای برای کودکان و نوجوانان درسراسر جهان است. برای کمک به کتابداران در به اشتراک گذاشتن منابع و مهارت هایشان، بخش کودکان ایفلا پشتیبانی از پایگاه اطلاعاتی را بر عهده دارد که دارای چکیده ی پژوهش های انجام شده درباره ی خدمات کتابخانه ای برای نوجوانان است. این پایگاه، تمام پژوهش های انجام شده را در بر می گیرد، اگرچه بیشتر این پژوهش ها از امریکای شمالی است. چکیده مقاله ها در ۱۲ گروه طبق بندی شده اند وبر پایه ی الفبایی نام نویسنده در گروه های مربوطه آمده اند. "کتاب برای همه" نام پروژه ی دیگربخش کتابخانه های کودکان و نوجوانان ایفلا است که از سال ۱۹۷۳ آغاز شد و در سال ۲۰۰۲ با موفقیت به پایان رسید. هدف این پروژه، تهیه ی ابزار کتابخوانی برای کتابخانه های کودکان در کشورهای در حال توسعه بود که با پشتیبانی شاخه های ملی یونسکو اجرا شد.
انجمن كتابداري آمريكا
American Library Association ALA
انجمن كتابداري آمريكا، قديمي ترين و بزرگترين انجمن كتابداري در دنيا و با بيش از شصت و چهار هزار عضو مي باشد. هدف اين انجمن، ترويج بالاترين خدمات اطلاع رساني و كتابداري از نظر كيفي و دردسترس عمومي به اطلاعات مي باشد. اين انجمن در سال 1876 در ايالت فلادلفيا ايجاد شد. و هدف اين انجمن توسعه و پيشرفت حرفه كتابداري به منظور بالا بردن ميزان يادگيري و دسترسي همگاني به اطلاعات مي باشد.
عضويت در اين انجمن براي هر شخص، كتابخانه و يا سازمان علاقمند به خدمات كتابداري آزاد مي باشد.
تاریخچه:
آغاز كار انجمنهاي كتابداري به دو گام مهم در ايالات متحده مربوط ميشود. نخستينِ آنها مربوط به 1853 در نيويورك است كه ناموفق ماند و دومين گام در سال 1876 برداشته شد كه به تأسيس انجمن كتابداران امريكا در فيلادلفيا منجر گرديد.
قديمي ترين و بزرگترين انجمن كتابداري در دنيا و با بيش از شصت و چهار هزار عضو مي باشد. هدف اين انجمن، ترويج بالاترين خدمات اطلاع رساني و كتابداري از نظر كيفي و دردسترس عمومي به اطلاعات مي باشد. اين انجمن در سال 1876 در ايالت فلادلفيا ايجاد شد. و هدف اين انجمن توسعه و پيشرفت حرفه كتابداري به منظور بالا بردن ميزان يادگيري و دسترسي همگاني به اطلاعات مي باشد.
عضويت در اين انجمن براي هر شخص، كتابخانه و يا سازمان علاقمند به خدمات كتابداري آزاد مي باشد.
اهداف :
انجمن كتابداران امريكا، برپايه بيانيه 1879 خود با هدف "پيشبرد علايق كتابداري كشور از طريق تبادل افكار، تصميمگيري، و ايجاد همكاري در همه سازمانهاي مرتبط با علم و اقتصاد كتابخانه، از طريق متمايل ساختن افكار عمومي به تأسيس و بهبود كتابخانهها، و با پرورش نيّات خيرخواهانه در ميان اعضا" تأسيس شد.
نظامنامه انجمن، هدف آن را "پيشبرد خدمات كتابخانهاي و كتابداري" بيان ميكند. اين هدف بعدها در رشتهاي از "اهداف و اولويتها" در >راهنماي خطمشي انجمن كتابداران امريكا با توضيح بيشتري آمد. اولويتها عبارتند از:
1) دسترسي به اطلاعات؛
2) قانونگذاري و تأمين بودجه؛
3) آزادي انديشه؛ و
4)آگاهي عمومي
تاريخچه:
انجمن در نخستين ربع قرن تأسيس خود بهكندي رشد كرد. جاستين وينسر، نُه سال بهعنوان نخستين رئيس آن، سپس ويليام فردريك پول و چارلز اميكاتر (هريك دو سال) در اين سمت خدمت كردند. شايد بزرگترين پيروزي سياسي انجمن، انتصاب هربرت پوتنام در سال 1899 به سمت كتابدار كتابخانه كنگره بود؛ سمتي كه او براي مدت چهل سال حفظ كرد و اين كتابخانه را نيز به يك كتابخانه ملي واقعي تبديل كرد.
با توسعه كتابخانههاي دانشگاهي، عمومي، و آموزشگاهي، نياز به كتابداران تربيتشده بيشتر شد. ديويي نخستين مدرسه كتابداري را در ژانويه 1877 در دانشگاه كلمبيا گشود. اين مدرسه درحاليكه جزو طرحهاي انجمن كتابداران نبود، تحت رهبري او ارتباط تنگاتنگي با انجمن داشت و فارغالتحصيلان آن تأثير عميقي بر حرفه كتابداري گذاشتند.
در دومين ربع قرن، اين انجمن شاهد گسترش سريع كتابخانههاي كارنگي و پيدايش زنان بهعنوان عاملي عمده در كتابداري امريكا بود. جنگ جهاني اول شاهد تلاش انجمن براي تهيه كتابها و خدمات كتابخانهاي جهت نيروهاي مسلح ايالات متحده بود؛ تلاشي كه به تثبيت دائمي كتابخانههاي نظامي انجاميد. از سال 1907 با انتشار >خبرنامه انجمن كتابداران امريكا<، بهعنوان نشريه رسمي انجمن، و >سياهه كتابهاي انجمن كتابداران امريكا، كه بهكمك كارنگي از سال 1905 منتشر شد، انتشارات نيز گسترش يافت.
انجمنهاي حرفهاي كتابداري ديگري نيز بهتدريج پيدا شدند كه عبارت بودند از: انجمن كتابشناختي امريكا (تأسيس 1904)، انجمن امريكايي كتابداران حقوق (تأسيس 1906)، و انجمن كتابخانههاي تخصصي (تأسيس 1909). واحدهاي فرعي انجمن كتابداران امريكا شامل كتابداران ايالتي، دانشكدهاي، و مرجع؛ كتابداران كودكان؛ و كتابداران فهرستنويس (تأسيس 1900) پيش از اين تشكيل شده بود.
در جشن پنجاهمين سالگرد تأسيس انجمن (1926)، بنياد كارنگي اعطاي بودجهاي چهار ميليون دلاري را براي بهبود آموزش كتابداري اعلام كرد. موضوعهاي عمده اين انجمن در دو دهه بعد عبارت بود از: آموزش بزرگسالان، آموزش كتابداري، توسعه پيشرفت استانداردهاي كتابخانهاي و حرفهاي، قوانين كتابخانهاي، و آزادي انديشه.
در سالهاي بعد، كارل اچ. ميلام، كه از 1920 تا 1948 بهعنوان دبير اجرايي خدمت ميكرد، رئيس انجمن شد و، مانند پيشينيانش، رهبري نيرومند و سخنگويي برجسته براي پيشرفت كتابخانهها و حرفه كتابداري بود.
ركود اقتصادي بزرگ نه تنها شاهد منابع اندك درآمد براي كتابخانهها و انجمن بود، بلكه موجب انشقاق دروني انجمن نيز شد. ميزگرد اعضاي جوان در 1931 شكل گرفت، انجمن كتابخانههاي پژوهشي بهعنوان سازماني مجزا در سال 1932 تشكيل گرديد، و گزارش مهم كميته سوم فعاليتها ، انجمن را در راهي قرار داد كه ناچار شد خودمختاري بيشتري براي واحدهاي گوناگون، بهويژه كتابداران دانشگاهي فراهم نمايد؛ كتابداراني كه انجمن كتابخانههاي دانشگاهي و پژوهشي آنها (تأسيس 1938) به بزرگترين بخش انجمن كتابداران امريكا تبديل شد (9158 عضو در سال 1985). سه گروه از فعاليتهاي دهه 1930، كانون عمده تلاشهاي انجمن در باقيمانده قرن بود: فشار به دولت فدرال براي كمك به كتابخانهها، پشتيباني از آزادي انديشه، و حركت بهسوي برابري نژادي.
بسياري از كتابخانههاي دانشگاهي و عمومي از سرمايهگذاري دولت فدرال، كه از طريق بنگاه كمكرساني دولت روزولت انجام ميشد، بهرهمند شدند. انجمن در برنامهريزي علمي شديداً درگير شد، اما تنها نتيجه، دستيابي به منصبي كتابخانهاي در اداره آموزش و پرورش ايالات متحده بود. براي سرمايهگذاري در كتابخانههاي عمومي ميبايست منتظر گذراندن لايحه خدمات كتابخانهها (1956) در دولت آيزنهاور ميماند. قوانين ديگر فدرال مربوط به كتابخانهها، محصول برنامههاي "جامعه بزرگ" دولت جانسون (1963-1968) بود.
جنگ جهاني دوم، بهويژه رخدادهاي اروپا، موضوعهاي سانسور و تبليغات را پيش كشيد. اين انجمن نخستين لايحه قانوني حقوق كتابخانهها را در سال 1939 تصويب كرد. در سالهاي پس از جنگ و دوران هجوم به كتابخانهها، سناتور جوزف مك كارتي امور مربوط به دسترسي آزاد به مواد كتابخانهاي را به يكي از موضوعهاي مهم انجمن تبديل كرد. انجمن كتابداران امريكا و سازمانهاي ديگر در سال 1953 "بيانيه آزاديِ خواندن" را صادر كردند كه تأثيري شگرف بر دفاع از آزادي انديشه داشت.
در همايش ريچموند، ويرجينيا (1936)، درباره تبعيض نژادي نسبت به اعضاي سياهپوست انجمن بحث شد و انجمن تصميم گرفت در شهرهايي كه، در مورد مسكن اعضا، برابري نژادي رعايت نميشود جلسهاي تشكيل ندهد، اما پيشرفت در اين زمينه بسيار كند بود.
در پايان دهه 1960، انجمن دوباره دوره ديگري از بههمريختگي و سامان يافتگي را تجربه كرد. اعضا از بيتوجهي انجمن نسبت به تحولات جامعه و دور از دسترس بودن آن ناخرسند بودند و واحدهاي عضو انجمن خواهان استقلال بيشتري شدند و به مشكلات ناشي از منابع درآمد و تورم نيز اشاره كردند. سرانجام در سال 1974 تغييري در ساختار حقوق قانوني فردي پديد آمد.
سالها بعد، انجمن شاهد رشد در همه بخشها بود. تعداد اعضاي آن از مرز 50000 نفر گذشت و عوايد آن دو برابر شد و به بيش از 24 ميليون دلار رسيد. انجمن، نخستين مدير اجرايي زن، ليندا كريسماند، را منصوب كرد و فعاليتهاي انتشاراتي خود را گسترش داد كه شامل انتشار منابع اطلاعاتي الكترونيكي نيز ميشد. موضوعهاي مهمي كه هنوز براي انجمن باقي مانده عبارت است از: حرفهاي شدن كتابداري عليرغم حملات به اعتبارنامه، حق هر شهروند براي بيشترين دسترسي به اطلاعات در يك جامعه آزاد، حملات مداوم به آزادي انديشه، تغيير در منابع پشتيباني مالي براي كتابخانهها، پيدايش علم اطلاعرساني بهعنوان رشتهاي مستقل، و نياز به تجديد حيات آموزش حرفهاي براي برآوردن نيازهاي پيشآمده بهوسيله فنآوري نوين.
http:www.imla.ir
ماده2 . ترغیب دانشجویان کتابداری و اطلاع رسانی کلیه دانشگاه ها جهت مشارکت و همکاری های علمی وپژوهشی
انجمن کتابداری :
اين انجمنها، بهعنوان تشكلي از افراد و سازمانها، به مؤسسههايي گفته ميشود كه براي بهبود خدمات كتابخانهها و ارتقاي منزلت اجتماعي كاركنان آنها ايجاد ميگردند .
وجود انجمنهاي رسمي فعال در هر حرفه و تخصصي، توسعه برنامهها و تداوم طرحهايي را تسهيل ميكند كه براي بهبود وضع رفاهي و حقوقي اعضا طراحي شده است. اين انجمنها موجب پيشبرد طرحها و فعاليتها و جلب حمايت نهادها از حوزه تخصصي انجمن ميشوند، فلسفه و موجوديت حرفه خود را استحكام ميبخشند، و براي اعضاي خود مقررات و نظام رفتاري وضع ميكنند؛ تا جبهه متّحدي را در مقابل جهان بگشايند و تداوم رشد و توسعه حرفه خود را از طريق آموزش منظم و جذب اعضاي جديدي كه از مهارت بالايي برخوردار هستند تضمين كنند .
تاريخچه:
آغاز كار انجمنهاي كتابداري به دو گام مهم در ايالات متحده مربوط ميشود. نخستينِ آنها مربوط به 1853 در نيويورك است كه ناموفق ماند و دومين گام در سال 1876 برداشته شد كه به تأسيس انجمن كتابداران امريكا در فيلادلفيا منجر گرديد. ايجاد اين انجمن انگيزه تأسيس مؤسسات مشابه، از جمله انجمن كتابداري در انگليس، شد و يك سال پس از تأسيس انجمن كتابداران امريكا، انجمن كتابداران انگليس با نام ساده "انجمن كتابداران" تأسيس گرديد.
در سال 1927 سازماني جهاني به نام فدراسيون بينالمللي انجمنهاي كتابداري (ايفلا) تشكيل شد كه اكنون به "فدراسيون بينالمللي انجمنها و مؤسسات كتابداري" تغيير نام داده است. اين نام جديد دقيقآ حوزه فعاليت و شرايط عضويت آن را نشان ميدهد. اما انجمن کتابداران آمریکا، بهسبب تمايل فوقالعاده به بهبود خدمات و غفلت از بهبود وضع و حقوق كاركنان كتابخانهها مورد انتقاد قرار گرفته است.
اهداف:
انجمنهاي كتابداري و اطلاعرساني عمومآ بهمنظور نيل به اهداف گوناگوني همچون آموزش، تربيت نيروي انساني، انتشارات، تحقيقات، و ارتباط با سازمانها و مؤسسات دولتي و غيردولتي شكل گرفتهاند. اين فعاليتها ميتواند سبب شود كه اعضا حرفه خود را بشناسانند و صلاحيت حرفهاي خود را نشان دهند و بهطور مؤثر فعاليت كنند.
هر انجمن معمولاً در جهت اتحاد و همبستگي اعضايش رسالتي براي خود قائل است و منعكسكننده خواستههاي اعضاست. اهداف اين انجمنها بهگونهاي تدوين ميشود كه افراد و اعضا با تحقق آنها بتوانند معلومات و آموختههاي خود را در جهت نفع عموم بهكار بندند و بهعنوان كارگزاران اطلاعات در روند تصميمگيريها در صنعت و بخش دولتي و حرفهاي تأثير بگذارند. اين انجمنها با مؤسسات آموزش كتابداري و اطلاعرساني - در مقاطع مختلف - همكاري تنگاتنگي دارند و در برنامههاي آموزشي و ارزيابي مدارس كتابداري و دورههاي آموزشي كوتاهمدت مؤثرند. همچنين، مدارس كتابداري را از نيازهاي واقعي جامعه مطلع ميسازند تا آنها برنامهريزي آموزشي و درسي خود را در جهت پاسخگويي به اين نيازها تدوين كنند. از اين رو، اهداف و وظايف انجمنها را ميتوان به سه عرصه وسيع مربوط دانست: اعضا، مؤسسات مرتبط با انجمن، و محيطي كه انجمن در آن فعاليت دارد .
اساسنامه:
تدوين اساسنامه در انجمنهاي حرفهاي از امور اساسي محسوب ميگردد؛ زيرا به ايجاد ساختار تشكيلاتي و رابطه صحيح كاري كمك ميكند و ابزار مفيدي براي سازماندهي انجمن و جذب اعضاي جديد است. اساسنامه منعكسكننده تشكيلات حرفهاي است و نشاندهنده مسئوليتهاي قانوني انجمن است. بخشي از مواد اساسنامه، معمولاً، عبارتند از: نام و مشخصات انجمن، اهداف و وظايف، دستهبندي اعضا، خدماتي كه به اعضا ارائه ميشود، مسئوليتهاي هيأت مديره، نحوه اجراي انتخابات، ساختار كميتهها و حدود مسئوليت آنها، روش اصلاح اساسنامه، و شرايط انحلال انجمن.
خدمات:
خدمات انجمن بايد منطبق با اهداف آن و در راستاي كمك به اعضا و پيشبرد اهداف انجمن باشد.
بخشي از خدمات انجمنهاي كتابداري و اطلاعرساني عبارتند از :
1. انتشار خبرنامه. از طريق انتشار خبرنامه، اعضاي انجمن ميتوانند پيوسته با انجمن در ارتباط باشند و از كمّ و كيف آنچه در حرفه ميگذرد مطلع شوند. تهيه و نشر خبرنامه بهطور مرتب و روزآمد نقطه مثبتي در عملكرد هيأت مديره انجمن است.
2. انتشار نشريه تخصصي. پيشرفت سريع علوم و فنآوري در جهان ايجاب ميكند كه متخصصان از آخرين دستاوردهاي علمي و پژوهشي رشته تخصصي خود در داخل و خارج كشور مطلع گردند. انجمنهاي كتابداري و اطلاعرساني با انتشار نشريه تخصصي، به پيشرفت آن حرفه در كشورشان كمك ميكنند و سطح علمي و تخصصي اعضاي خود را بالا ميبرند .
3. انتشار كتابهاي تخصصي. در كشورهاي در حال رشد كه صنعت نشر با مشكلات جدي - از جمله كمي شمارگان كتاب - روبهرو است، عمومآ ناشران به نشر كتابهاي كتابداري اهميت چنداني نميدهند. كمبود منابع كه در بسياري موارد با مشكل ناآشنايي كتابداران با زبانهاي زنده دنيا همراه است از كارآيي آموزش رسمي و دورههاي كوتاهمدت ميكاهد. انجمنهاي كتابداري در اين كشورها با ترجمه متون اساسي كتابداري و تأليف كتابهاي كتابداري و انتشار آنها به پيشرفت كتابداري در اين كشورها كمك شايان توجهي ميكنند .
4. برگزاري همايشها. گردهماييها موجب آشنايي كتابداران با ابعاد مختلف حرفه آنان ميشود؛ و فرصتي پيش ميآورد كه با يكديگر ارتباط نزديكتري پيدا كنند. برگزاري همايشها ميتواند بنيه مالي انجمن را نيز تقويت كند.
5. آموزش. برگزاري دورههاي كوتاهمدت كتابداري و همكاري با مدارس كتابداري بهمنظور ارتقاي دانش كتابداري اعضا، آشنايي آنان با فنآوريهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي، و نيز آگاه كردن مدارس كتابداري از نيازهاي جامعه از جمله وظايف آموزشي انجمنهاست.
6. شناخت اعضا:اين امر يكي از اصول فعاليتها و خدمات اين انجمنهاست. از اين رو، معمولاً انجمنهاي كتابداري پرسشنامه جامعي براي برآورد و شناخت نيازهاي اعضا و تعيين اولويت اين نيازها تهيه ميكنند.
همچنين، انجمنها از حقوق افراد و اعضاي خود دفاع ميكنند و در تهيه قوانين و استانداردهاي لازم براي فعاليتهاي كتابخانه، حفظ و نگهداري منابع، و ارتقاي پايگاه اجتماعي كتابداران و اطلاعرسانان ميكوشند.
عوامل مؤثر بر ايجاد انجمنها عبارتند از:
1) آگاهي مسئولان از اين امر كه خدمات كامل كتابخانهاي در سراسر كشور يا جامعه نميتواند فقط با فعاليتها و انجام وظيفه كتابداران تحقق يابد؛ هرچند براي برآوردن آرمانهاي حرفهاي تلاش فراوان كرده باشند.
2) آگاهي مسئولان از اين واقعيت كه آرمانهاي عمومي كتابداران با كوشش جمعي آنها شكل ميگيرد نه با اقدام فردي. ايمان دستاندركاران نسبت به اين آرمانها و توانايي آنها در تحقق اين خواستهها ميتواند ضامن بقاي انجمنهاي كتابداري و اطلاعرساني باشد .
مهمترين مشكلاتي كه بر سر راه انجمنهاي كتابداري و اطلاعرساني ميتوان يافت عبارتند از:
در حاشيهاي بودن بخش خدمات اطلاعاتي نسبت به برنامههاي آموزشي كل كشور
همبستگي ضعيف ملي، منطقهاي، و بينالمللي
كمبود يا نبود فعاليتهاي پژوهشي و نشر
نارسايي در توسعه حرفهاي و وضعيت اقتصادي و شرايط كاري نيروي انساني شاغل در بخش خدمات اطلاعاتي
ناكامي در تفهيم اهميت اطلاعات در فرآيند توسعه
انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران: Address: www.ilisa.org.ir
بدون ترديد، انجمن كتابداري و اطلاعرساني ايران، همچون ساير انجمنهاي علمي و حرفهاي در پاسخ به نيازهاي اعضاي اين حرفه، يعني كتابداران و اطلاعرسانان شاغل در انواع كتابخانهها و مراكز اطلاعرساني، دانشجويان اين رشته و نيز اعضاي هيات علمي تاسيس شده است. به همين دليل، اين انجمن هدفهاي متنوع و در عين حال كلاني را براي فعاليتهاي خود در نظر گرفته است. اين هدفها كه بر اساس مباني نظري حرفه كتابداري و اطلاعرساني شكل گرفته مسير حركت، برنامهريزي و فعاليتهاي كميتهها و گروههاي مختلف انجمن را تعيين ميكند. به طور كلي، هدف عمده انجمن ارتقاء جايگاه حرفه كتابداري و اطلاعرساني در جامعه و فراهم ساختن بستر مناسب براي رشد علمي و حرفهاي كتابداران و اطلاعرسانان و دست اندركاران اين رشته در سطح كشور ميباشد.
ساير هدفهاي كلان انجمن به شرح زير است:
فراهم ساختن بستر مناسب براي ارتقاء سطح معرفت جامعه كتابداري و اطلاعرساني از مسائل اساس اين حرفه در سطح ملي و جهاني
ترويج مباني نظري علم كتابداري و اطلاعرساني به منظور ايجاد زير بناي مناسب براي فعاليتهاي آموزشي و حرفهای
فراهم ساختن امكانات و فضاي مناسب براي ايجاد ارتباط نزديکتر و فراگيرتر ميان همه دست اندركاران حرفه كتابداري و اطلاعرساني (كتابداران شاغل، اعضاي هيات علمي و دانشجويان )
تلاش براي ايجاد انسجام حرفهاي در سطح كشور
تلاش براي فراگير ساختن روحيه مشاركت فكري و عملي اعضاي حرفه در فعاليتهاي حرفهاي و اجتماعي
کمك به فرايند اجتماعي كردن حرفه به منظور برقراري ارتباط عينيتر و عميقتر با جامعه و درك بهتر از نيازهاي جامعه
کمک به بازنگري در كاركردهاي كتابخانهها و مراكز اطلاعرساني به منظور همخوان كردن فرايند امور با شرايط جدید
تلاش براي بقاي موثر حرفه و تقويت جايگاه آن در شرايط متحول ناشي از گسترش فناوريهاي جديد
تاریخچه:
انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران پس از یک وقفه بیست ساله با تلاش جمع کثیری از پیشکسوتان و کتابداران کشور (هيات موسسان) و با هدف پیشبرد وارتقاء دانش کتابداری واطلاع رسانی دراسفند سال 1379تاسیس شد. اين انجمن كار خود را به طور عملي از ابتداي ارديبهشت 1380 آغاز كرد.
اين انجمن در سال 1345 توسط گروه كوچكي از كتابداران ايراني كه در دوران تحصيلشان در امريكا و انگليس تحت تأثير فعاليتهاي انجمنهاي كتابداري اين دو كشور قرار گرفته بودند بهوجود آمد. اين گروه حتي قبل از رفتنشان به خارج از كشور با كاركردهاي انجمنهاي حرفهاي كتابداري از طريق استادان خارجي كه در دورههاي كوتاهمدت كتابداري در ايران تدريس ميكردند آشنا شده بودند. اما اين نخستين تلاش كتابداران ايراني براي برپايي انجمن كتابداران ايران نبود. اولين اقدام در سال 1340 توسط 21 نفر از كتابداران دانشگاهي و تخصصي صورت گرفت كه بيش از يك سال و نيم دوام نيافت. انجمن جديد از همان آغاز كار، اعتلا بخشيدن به كتابداري ايران از طريق ترويج و آموزش كتابداري نوين را در زمره مشغلههاي مهم خود قرار داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اين انجمن چند سالي دوام يافت اما قطع كمكهاي مالي و همكاريهاي سازمانهاي دولتي از يك سو و برخي عوامل سياسي از سوي ديگر سبب انزوا و انحلال انجمن كتابداران ايران در سال 1360 شد.