اطلاع رسان
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:طنز و کتاب,کتاب و طنز,, توسط سید رسول شاکری

 کتاب حُسن در آئینه ادب از بوالفضول الشعراء


حدیث سنّ تو از یادهــــــــــا فراموش است
کتاب حسن تو را سال نشر، مخدوش است!
  
 
مداد دور لب و خطّ چشم ناکافی است
کتاب حسن شما را علاج، صحافی است!
 
 
 
در نمایشگاه دنیا غرفه غرفه گشته ام
هر کتابی رونوشتی از کتاب حسن اوست
     
 
ناشر خلقت کتاب حسن او را چاپ کرد
این عجب، تیراژ آن محدود و در یک نسخه بود!
 
ز بسکه خط به لب و چشم می کشی ای دوست
کتاب حسن تو السّاعه  نسخـــه ای خطّی است!

 

نگارش در تاريخ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:طنز کتاب, توسط سید رسول شاکری

 کتاب حُسن در آئینه ادب از بوالفضول الشعراء


ایجاز مُخلّ

در رمانی بیست جلدی شرح دادم مختصر

داستان یک شب از شب‌های هجران تو را!

غرفه دار

بر سر مجموعه ی گل در نمایشگاه باغ

گشته بلبل غرفه دار انتشارات بهار!

بیماری جلدی

گرچه «یار مهربان»ی، این زمان با مفلسان-

نرخ روی جلد تو نامهربانی می‌کند!

کتاب صوتی

حرف کتاب بس کن و بنشین کنار من

دارم برایت ای گل من! یک کتاب حرف!

سرانه مطالعه

روزانه لااقل دو سه ساعت مطالعه!

کرده کتاب حسن تو ما را کتابخوان!

خوانش

می‌خوانمت هنوز تو را ای کتاب حسن!

چشم مرا اگر چه سوادی نمانده است!

                                                             به نقل از دیزی سه نفره! (۱)